English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 218 (9167 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
impossibility of performance U عدم امکان در اجرا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
remote U نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remoter U نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remotest U نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
peripheral U که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
virus U امکان نرم افزاری که فایلهای قابل اجرا را بررسی میکند تا ببینند آیا ویروس شناخته شدهای
viruses U امکان نرم افزاری که فایلهای قابل اجرا را بررسی میکند تا ببینند آیا ویروس شناخته شدهای
feasibility U امکان اجرا
interface U نرم افزاری که به برنامه ها و داده یک سیستم امکان اجرا در دیگری را میدهد
interfaces U نرم افزاری که به برنامه ها و داده یک سیستم امکان اجرا در دیگری را میدهد
run U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
runs U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
interactive U ابزار توسعه یافته نرم افزاری که به کاربر امکان میدهد برنامه را تحت کنترل اجرا کند
desqview U نرم افزاری که برای سیستم DOS-MS امکان چند منظوره بودن را فراهم میکند و به بیش از یک برنامه اجازه اجرا همزمان میدهد
meter power supply U امکان ای در ویندوز که میزان توان باتری را در laptop نشان میدهد و نیز می گوید آیا از طریق بالا اجرا میشود یا منبع اصلی الکتریسیته
practicableness U امکان قابلیت اجرا
run duration U 1-کد برنامهای که کامپایل شده است و به صورتی است که مستقیماگ توسط کامپیوتر قابل اجرا است .2-برنامه مفسر تجاری که به همراه برنامه کاربردی زبان سطح بالا فروخته میشود که امکان اجرای آنرا فراهم میکند
ScriptX U ابزار نشر و امکاناتی که امکان نوشتن برنامههای کاربردی چند رسانهای میدهد که در محیطهای مختلف قابل اجرا
Other Matches
edlin U در DOS-MS امکان سیستمی که به کاربر امکان می ددهد تغییرات را خط به خط در هر لحظه بر فایل اعمال کند
scheduler U امکان نرم افزاری که به کاربر امکان مدیریت جلسات , قرار ملاقاتها یا استفاده از منابع میدهد.
Windows Explorer U امکان نرم افزاری در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده پرونده ها و فایل ها روی دیسک سخت فلاپی دیسک , ROM-CD , و هر درایو اشتراکی شبکه را میدهد
Winsock U امکان نرم افزاری برای کنترل مودم هنگام اتصال به اینترنت تحت DOS-MS یا ویندوز که به کامپیوتر امکان ارتباط تحت پروتکل TCP/IP میدهد
standard U تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standards U تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
asynchronous U تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
simpler U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simplest U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simple U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
window U تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
operation U ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
fire capabilities U چارت امکان تیر توپخانه نمودار امکان تیر یکانهای توپخانه
client side U داده یا برنامهای روی کامپیوتر مشتری ونه روی سرور اجرا میشود مثلاگ یک برنامه java script روی جستجوگر و کاربر اجرا میشود و برنامه کربردی مشتری است یا داده ذخیره شده ریو دیسک سخت کابر است
posse U امکان
eventuality U امکان
eventualities U امکان
feasibility U امکان
posses U امکان
possibility U امکان
possibilities U امکان
possible U امکان
feasibilty U امکان پذیری
makeable <adj.> U امکان پذیر
makable <adj.> U امکان پذیر
manageable <adj.> U امکان پذیر
asap U به محض امکان
practicable <adj.> U امکان پذیر
defensibility U امکان مدافعه
viability U امکان عملی
financial feasibility U امکان مالی
possible [doable, feasible] <adj.> U امکان پذیر
feasibility study U امکان سنجی
optimum U بهترین امکان
credit line U حد امکان خریدنسیه
conceivability U امکان پذیری
facility U امکان وسیله
makable [spv. makeable] <adj.> U امکان پذیر
feasible <adj.> U امکان پذیر
doable <adj.> U امکان پذیر
contrivable <adj.> U امکان پذیر
damping power U امکان استهلاک
may U امکان داشتن
achievable <adj.> U امکان پذیر
executable <adj.> U امکان پذیر
conceivable U امکان پذیر
can U امکان داشتن
if possible U در صورت امکان
canning U امکان داشتن
impossibility U امکان ناپذیری
cans U امکان داشتن
workable <adj.> U امکان پذیر
visibility U امکان دید
feasible U امکان عملی
to be able to solve U امکان به حل شدن داشتن
acquirability U امکان بدست اوردن
hazard signs U علایم امکان تولیدخطر
possible U امکان پذیر میسر
incombustibility U عدم امکان احتراق
feasible U امکان پذیر میسر
viability U امکان ادامه حیات
possibly <adv.> U بطور امکان پذیر
at the earliest p moment U در نخستین وهله امکان
conceivably <adv.> U بطور امکان پذیر
as may be the case <adv.> U بطور امکان پذیر
contingently <adv.> U بطور امکان پذیر
free maneuver U امکان حرکت ازاد
to throw open the door to U امکان پذیر کردن
feasibility study U مطالعه امکان سنجی
conceivably U بطور امکان پذیر
impossible U امکان نا پذیر نشدنی
visibility chart U طرح امکان دید
readout U وسیلهای که امکان نمایش اطلاعات
freezes U محدودیت عدم امکان تغییر
freeze U محدودیت عدم امکان تغییر
impossibility U عدم امکان کار نشدنی
there is no p of his going U رفتن وی هیچ امکان ندارد
availability U سهولت و امکان تحصیل اعتبار
to turn upside down U هر تلاش امکان پذیری را کرن
estoppel U عدم امکان انکار پس از اقرار
accessibility U امکان نزدیکی وسیله وصول
QuickTime U گرافیکی امکان نمایش میدهد.
capability study U مطالعه امکان انجام کار
full U پر کردن درون چیزی تا حد امکان
outputs U امکان نمایش اطلاعات میدهد
fullest U پر کردن درون چیزی تا حد امکان
output U امکان نمایش اطلاعات میدهد
bad dept U طلبی که امکان وصول ان کم باشد
as little as possible U اینقدر کم که امکان پذیر باشد
fulfilment U اجرا
administration U اجرا
administrations U اجرا
executing U اجرا
operation U به اجرا
executes U اجرا
implementation U اجرا
effecting U اجرا
effected U اجرا
effect U اجرا
performance U اجرا
ministration U اجرا
accomplishment U اجرا
execution U اجرا
executed U اجرا
performances U اجرا
execute U اجرا
completion U اجرا
runs U اجرا
applications U اجرا
exercize U اجرا
feasance U اجرا
run U اجرا
application U اجرا
implementation U اجرا
biological half time U زمان امکان فعالیت عامل میکربی
astronautics U مطالعهء امکان مسافرت بکرات دیگر
compromising U امکان کشف داشتن به خطر افتادن
compromises U امکان کشف داشتن به خطر افتادن
compromise U امکان کشف داشتن به خطر افتادن
impassablility U امکان ناپذیری عدم قابلیت عبور
incomputability U عدم امکان شمرده شدن بیشماری
light U نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
lightest U نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
lighted U نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
plugs U امکان نصب در سوکت یکسان میدهد
MIDI sequencer U 1-نرم افزاری که به کاربر امکان ضبط
plug U امکان نصب در سوکت یکسان میدهد
plugging U امکان نصب در سوکت یکسان میدهد
remote U یسیتمی که به کاربر راه دور امکان کنترل
remoter U یسیتمی که به کاربر راه دور امکان کنترل
datacom U امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
remotest U یسیتمی که به کاربر راه دور امکان کنترل
port U یچ ای که به کاربر امکان میدهد که وسیله جانبی که کامپیوتر
parallelling U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
to be at full stretch U تا اندازه امکان پذیر کشیده شده بودن
parallelled U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
to be a dead duck U امکان موفق شدن را نداشتن [چیزی یا کسی]
script U که به کاربر امکان انجام خودکار برنامه میدهد
software U که امکان اجرای کار مشخص را فراهم میکند
twx U Service TeletypewriterExchange امکان تبادل تله تایپ
margin U فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد
paralleled U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallel U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
margins U فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد
lock up U وضعیتی که در ان امکان انجام عمل دیگری نمیباشد
application study U بررسی امکان کاربرد اقلام جدید اماد
paralleling U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallels U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
practical <adj.> U قابل اجرا
effecting U اجرا کردن
appropriate [for an occasion] <adj.> U قابل اجرا
accomplisher U اجرا کننده
enforces U به اجرا دراوردن
accomplish U اجرا کردن
purpose-built <adj.> U قابل اجرا
proper <adj.> U قابل اجرا
effected U اجرا کردن
convenient <adj.> U قابل اجرا
functional <adj.> U قابل اجرا
accomplishable U قابل اجرا
effect U اجرا کردن
bring inbeing U اجرا کردن
carry out U اجرا کردن
carry ineffect U اجرا کردن
implement U اجرا کردن
put ineffect U اجرا کردن
put inpractice U اجرا کردن
carry into effect U اجرا کردن
assemble and go U همگذاری و اجرا
make something happen U اجرا کردن
actualise [British] U به اجرا در آوردن
conduct U اجرا کردن
actualize U اجرا کردن
actualise [British] U اجرا کردن
execute U اجرا کردن
fulfill [American] U اجرا کردن
practice U طرز اجرا
enforcing U به اجرا دراوردن
enforcing U اجرا کردن
make a reality U اجرا کردن
put into practice U اجرا کردن
put into effect U اجرا کردن
bring into being U اجرا کردن
enforces U اجرا کردن
run manual U راهنمای اجرا
purpose-built <adj.> U اجرا شدنی
lictor U مامور اجرا
proper <adj.> U اجرا شدنی
executing U زمان اجرا
executing U حلقه اجرا
executing U اجرا کردن
practical <adj.> U اجرا شدنی
non performance U عدم اجرا
executes U زمان اجرا
executes U حلقه اجرا
purposeful <adj.> U اجرا شدنی
purposive <adj.> U اجرا شدنی
suitable <adj.> U اجرا شدنی
mode of execution U طرز اجرا
usability U قابلیت اجرا
Recent search history Forum search
2Once it's downloaded, please run the Kaspersky Malware Scanner software. This might take a moment and involve a few steps.
2Once it's downloaded, please run the Kaspersky Malware Scanner software. This might take a moment and involve a few steps.
1Given that the admittance matrix will not be full, further savings in storage requirements can be made.
2reintroduce?
1Contrast terminal and instrumental values.
1Can't send messages to non-contact (Telegram F.A.Q)
1To run something
1Write one example of a possible hypothesis using an “If...then…” statement.
0exfiltrateسلام اگر امکان دارد این واژه را با ذکر مثال معنی کنید با تشکر
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com